-
شعر شکسته
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 16:03
طوفان شده درونم باد شکسته ام باز از دست رفته بر گرد در خون نشسته ام باز از موج موج دریا می پزسم از تو بوئی ای ساحل غریبه از دست رفته ام باز طعم خوش نگاهت شیرین ترین شکرهاست ! روزی توفقی کن فرهاد خسته ام باز شبگرد آسمانها در جستجوی من باش گرد و غباری از درد از هم گسسته ام باز شعری بگو برایم باران بیارد آنرا طوفان...
-
غزل
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 18:49
شاید برای آخرین بار است پرواز انگار حرفی آبرو دار است پرواز شاید که من همراه تو ... یک طنز باشد ! نه داستانی از غم یار است پرواز این روزها سر ریز از دردند گاهی گاهی لبالب ماتم و زار است پرواز در ذهن می پیچد تمسخرهات هر دم انگار عکسی شعله آوار است پرواز آری مرا از چشمهایت دور تر کن تصویری از یک شیشه ی تار است پرواز هی...
-
سپید
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 18:16
عقربه از نیش زمان می میرد ساعت .میدان دلش خالی می شود تنهائی کشدار سکوت به رقص می آید مردی در تنهائی غرق می شود و ها میکند در تصویر زردش رنگ بخار گرفته ی تنهائی تار می شود سکوت با سلامی می شکند عقربه نوش داروئی می نوششد قلب زمان گوئی می تپد مرد بر می خیزد به احترام قامتش زنی دستش را دراز می کند مرد می خندد دوستان سلام...
-
شعر سپید
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 11:21
و باز ....تنهایی.. سخت می بلعید هر چه اشک بود در پیاله ی چشم.... و باز سکوت گرفت صدای مرا... و باز سپیده... می خشکاند ریشه ی شادی شباهنگام مرا.... چه سخت می شود تفسیر بغض را گفت... چه سخت می شود صدای اشک را دید... چه سخت می شود سخت شد.... و چه سخت می شود تصویرش را با هق هق کهنه کشید... ....اما.... چه آسان می گویی :به...
-
دیدار آخر
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 16:23
شاید برای آخرین بار است دیدن انگار حرفی آبرو دار است دیدن شاید که من همراه تو ..... یک طنز باشد! نه!داستانی از غم یار است دیدن این روز ها سر ریز از دردند گاهی گاهی لبالب ماتم و زار است دیدن در ذهن می پیچد تمسخرهات هر دم انگار عکسی شعله آوار است دیدن آری مرا از چشمهایت دورتر کن تصویری از یک شیشه تار است دیدن هی سعی...
-
محرم
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 13:08
آنچه تاکنون آموخته ایم 1 ـ برداشت عاطفی ـ یکی از جنبه های حادثه کربلا بعد عاطفی است می دانیم که کربلا به دلیل وضعیت خاص خود در به شهادت رسیدن بیش از شانزده تن از خاندان رسالت و نیز کیفیت خونبار آن زخمی عمیق و پردامنه بر قلب جامعه شیعه ایجاد کرد. حادثه از هر جهت جدی و قابل ملاحظه بود. اثر عاطفی آن بلافاصله در شیعه...
-
بغض
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 22:20
آه از سینه زخمی که شباهنگام می میرد به یک قطره نگاهت برگرد می توانی تو به من بال زدن آموزی پر پرواز مرا یکبار به چشمان لبا لب مهرت بدوز من اهل پروازم
-
حنجره زنجیر
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 21:02
گاهی چو عشق بغضی گلو گیر می شوم سر می کشم ز سینه فراگیر می شوم یک کولی اسیر به بوی رها شدن تصویر سرخ سینه ی شمشیر می شوم گل می کند تمام تنم روبروی مرگ گلواژه ی چکامه ی تقدیر می شود دستهای منجمد از قحط و التهاب از حُرم چشم های تو تبخیر می شوم همزادم ای شراره ی آتش مرا بسوز وقتی دچار سردی تزویر می شوم فریاد ها به وسعت...
-
نگاهی
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 19:55
نگاهی در افق انتظار در لحظه قرمز شدن شقایق بیتاب بود در آسمان بیکران تاریکی سو سو میزد ستاره زندگی برگ_ سبز_ درخت_ نسترن در آغوش گرفت شبنم را ماه در اوج خود افکند مهتابش را بر روی شبنم تازه و من انعکاس نور ماه در دل شبنم را در قلبم جذب کردم این شعر سپید از یکی از دوستان من .
-
یه خورده دلتنگی
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 20:37
سلام بچه ها حالتون خوبه چه خوب واسه اینیکه حال من اصلا خوب نیست واسه این که یکی از دوستانم قراره که امشب بیاد اما هنوز ...... نمی دونم چی می خواد بشه خیلی دلم تنگ شده واسش اگه نبینمش حالم خراب تر می شه بچه ها واسم دعا کنید که بتونم ببینمش
-
فصل سرد
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 21:03
دستم به دامانت در این آغاز فصل سرد آخر سکوت تو غزل را میکشد برگرد آوار غم بر شانههای شهر را بنگر شعری بخوان آرامشی پیدا کند این درد پرواز حتی تا کنار عشق ممکن نیست بی تو تمام آسمانها میکنندم طرد دنبال چشمانت کجا باید کبوتر شد؟ ای کاش! دل یک آسمان آیینه میآورد دیگر برای انتظارت گریه مرهم نیست آقا بگو این بغض سنگین...
-
تبریک
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 17:54
عید سعید غدیر خم واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است. آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا...
-
شب سرد زمستان
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 16:30
یک شب سرد زمستانی است پنجره ها بسته دانه های برف میخورند بر لبه های دیوار بلند خانه نکند رخنه کند این سرما به دل غمزده و گمگشته ی ما در پس این پنجره ی یخ بسته می نگرم به حیات خانه درخت شاه توت کهن در باغچه شده از برف زمستون سپید چهره درخت نسترن پدر میکند در گوشه ی باغچه جلوه در این سکوت سرد و یخ بسته چه گویم از این دل...
-
غروب
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 20:24
خورشید.پشت پنجره در گل نشسته بود هق هق .غروب حنجره کامل نشسته بود وقتی طلوع خنده ی بی ادعات رفت! تندیس روی ماه تو در دل نشسته بود
-
شکایت
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 20:23
دیگر از دیدن تو سیر شدم.سخت.عجیب (عاقبت در غزلم پیر شدم).سخت.عجیب بین ما فاصله ها در قفس ثانیه هاست روز و شب بسته ی زنجیر شدم.سخت.عجیب هر که من بود غزلخوان غزلهای تو بود وای!خط خورده و تحقیر شدم.سخت.عجیب بی خبر از قفس بسته ی دل پر زده ای مرغ پا بسته ی تقدیر شدم.سخت.عجیب صبر ایوب مثالی است ولی در تقدیر باز هم لایق...
-
پیشنهاد
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 19:57
سلام دوستان من به یک مطلب شاعرانه که دربر گیرنده ی احساس پاکتون باشه نیاز دارم تا وارد وبلاگم کنم هر کدوم از شما دوستان میتونه با ارسال مطلب زیبای خودش بهmy mail با هر موضوعی که متناسب روحیه لطیفتون هست منو در پیشبرد وبلاگم کمک کنه راستی یه خبر واسه دوستان شاعر و شعر دوست : من مفتخر م که شعر های دلخواه شما (شعرای...
-
سئوال
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 22:59
سلام دوستان خوب و همراهم حالتون خوب باشه بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب تا حالا شده به بهترین دوستانتون یه هدیه بدین؟ چی مثلا؟
-
همت شاعرانه
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 17:22
شاعر گمگشته در یادم مرا باور کنید از شکوه چشمش افتادم مرا باور کنید عشق حتی کرده پنهان سایه بانش را ز من آه!جنس بغض فریادم مرا باور کنید گشته شیرین تلخ از باران چشمان کویر کوهٍ تشنه!تیشهٍ!فرهادم مرا باور کنید دست من را هم بگیرید ای سبک بالان باد قطره های آخرین بادم مرا باور کنید می دوم بر سردی چشمان یخ زاد شما موجی...
-
مصرع آخر
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 17:16
خدا کند که شبی در میان ما باشی کنار کوه غزل با قصیده ها باشی خدا که شاهد شعر شبانه ام بوده است تو هم نگاه خدا باشی و خدا باشی! تمام قافیه هایم قصیده ی دوری است نمی شود که شبی باشی و جدا باشی! بیا!بخوان غزل ناتمام شاعر را! که آگه از غم و اندوه ماجرا باشی برای آخر هر شعر از خدا خواهم همیشه مصرع آخر کنار ما باشی دوستان...
-
غزل نا تمام....
شنبه 10 دیماه سال 1384 14:27
ای آیه های زرد غزل های ناتمام اسطوره های درد غزل های ناتمام یادش بخیر.صبح ـ صداهای شیشه ای شب می شکست مرد غزل های ناتمام می بُرد دست سوی بلندای یک دو بیت در قله مانده گرد غزل های ناتمام بس کن غزل سرودن لبریز غصه را افتاده نعش سرد غزل های ناتمام ته مانده های هر چه غزل بود ـ سهم تو ـ او مُرد ـ مرد زرد غزل های ناتمام...
-
مسابقه
سهشنبه 8 آذرماه سال 1384 19:53
دوستان سلام یک سئوال: شعر چیست؟ شاعر کیست؟ به بهترین نظر جایزه ی ماندگاری اهدا خواهد شد!
-
حرف دل.....
دوشنبه 7 آذرماه سال 1384 18:22
سلام امروز نمی دونم چی شده ولی یه احساس عجیبی دارم یه خورده تخلیه شدم اما....... همین چند دقیقه پیش با مهدی ــ از دوستان شاعر ــ داشتم صحبت می کردم مدتی بود خبری ازش نداشتم که بالاخره دیدمش اما نمی دونم کار داشت و رفت....... امروز یه حال دیگه ای دارم میخوام زار زار گریه کنم داد و فریاد بزنم تا شاید تخلیه شم.... نمی...
-
شعر
شنبه 28 آبانماه سال 1384 17:47
این اثر زیبا از دوست خوبم عبدالله مدرس که از بچه های انجمن ادبی شهرمونه. دلم از حوصله سیر است برو گل بانو شب برای گله دیر است برو گل بانو خواب چشمان سیاهت که طمع می کارد! دزد شب گردنه گیر است برو گل بانو ده طاعون زده را مرگ.امیدی کهنه درد این قائله پیر است برو گل بانو اشک ها بر لب خشکیده غزل می خوانند فصل باران کویر...
-
شعر
جمعه 27 آبانماه سال 1384 20:27
این شعر کوتاه اما زیبا و لبریز از احساس رو به شما دوستان هدیه می کنم . ای دلت دریا ترین دریا کلامت عین رود...... مهربانی اندکی از شرح چشمان تو بود.... روز طوفان از دلت درس صلابت می گرفت..... شب نگاهت در لطافت شعر باران می سرود.....
-
شعر
جمعه 27 آبانماه سال 1384 17:21
سلام دوستان این شعر سپید یکی از بهترین دوستانم. من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. شما به خوندن این اثر با احساس دعوت می کنم. لذت ببرید. حیران و سرگشته شدم در این وادی تنهائی... دلم دریای امواج خروشانی است که...می خورند بر صخره های بی وفائی زندگی... ....اما.... هنوز در پی ات هستم ....غروب غم را پایانی است ...این را...
-
مقدمه
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 20:31
به نام خداوند نان و نمک خداوند روزی ده بی کلک زمزمه ای کن از عشق تا صدای تو را تمام فرشتگان آسمان بشنوند و به تو آفرین گویند هدیه ای از عشق بدهند تا عاشق بمانی......