حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

زمان می خواهم


عریانی روزهای بی اندیشه ام در برهوت بی راهه ها، بی تو شدن ها.افتاده ترین پسربچه ای که از چشم خودش هم می افتد.هر روز.

دورم از دانستنی های تو.این چنین بودنی آیا فرصت جبران می تواند؟

                                                                  یعنی می شود؟

 نمی دانم چرا در نا دان بودن،شیب تندی کشیده ام شبیه کشش تند شیب نگاه تو.

اشک،سکوت،خیره گی،آینه،دیروز ها دیگر تکانم نمی دهند. هرچه امید داتم لبخندت بود،هست،خواهد بود.

می ترسم گاهی.

از تکرار.

از حسرت.

از دست دادن.

چشم هایت را می نویسم...

می ترسم دست حسرت تکرار آه را در ترس " خواهی بود هستی و بودی" بکارد.

خیلی پرت شدم ای دست های همیشه ایستاده ات ای با من ای در من!

این هنگام را طولانی کن.

زمان می خواهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
شطحیات سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ http://gozarazkhod.blogfa.com

سلام و عرض ادب

ممنون دوست شاعرم بابت نقدی ک بابت رباعیم داشتی
نظرتون قابل احترامه
و خوشحالم ک مورد پسندتون بوده ..

خوب باشید همیشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد