حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

غزل

 

شاید برای آخرین بار است پرواز

انگار حرفی آبرو دار است پرواز

شاید که من همراه تو ... یک طنز باشد !

نه داستانی از غم یار است  پرواز

این روزها سر ریز از دردند گاهی

گاهی لبالب ماتم و زار  است پرواز

در ذهن می پیچد تمسخرهات  هر دم

انگار عکسی شعله آوار است پرواز

آری مرا از چشمهایت دور تر کن

تصویری از یک شیشه ی تار است پرواز

هی سعی کردم تا نفهمی درد دارم

سنگینی صد کوله صد بار است پرواز

من حرف هایم از نفس زودی می افتند

این بار نه هر بار تکرار است پرواز

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر محمدی چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:13 ب.ظ

اول از همه ببخشید از برخورد اون شب دوم شعرتون عالی حرف نداره

سلام
خواهش می کنم
لطف داری
شاد باشی باز هم سر بزن

مریم پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ق.ظ http://baan3117.blogfa.com

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش

بنماد هیچش الا هــــوس قمـــــار دیگـــر


وای ممنون عجب شعر قشنگی
باز هم بیا این طرفا
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد