حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

دیدار آخر

شاید برای آخرین بار است دیدن
انگار حرفی آبرو دار  است دیدن
شاید که من همراه تو ..... یک طنز باشد!
نه!داستانی از غم یار  است دیدن
این روز ها سر ریز از دردند گاهی
گاهی لبالب ماتم و زار  است دیدن
در ذهن می پیچد تمسخرهات هر دم
انگار عکسی شعله آوار  است دیدن
آری مرا از چشمهایت دورتر کن
تصویری از یک شیشه تار است دیدن
هی سعی کردم تا نفهمی درد دارم
سنگینی صد کوله صد بار است دیدن
من حرف هایم  از نفس زودی می افتند
این بار نه هر بار تکرار  است دیدن

 

نظرات 2 + ارسال نظر
هادی عسکری دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام محسن جون
خدا وکیلی خیلی شعر باحالیه
من فقط با همین شعرت حال میکنم

نوکرت هادی

گوش ماهی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام آقا محسن
به نظر من ردیفتون (دیدن) باشه قشنگ تره تا (پرواز) .

شاید من سلام می رسونه .....

سلام اتفاقا دیدن ردیفه اما اون اشتباهی وارد وبلاگ شده
ممنونم که شما اینو گفتین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد