حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

شکایت

دیگر از دیدن تو سیر شدم.سخت.عجیب  
(عاقبت در غزلم پیر شدم).سخت.عجیب   
بین ما فاصله ها در قفس ثانیه هاست
روز و شب بسته ی زنجیر شدم.سخت.عجیب
هر که من بود غزلخوان غزلهای تو بود
وای!خط خورده و تحقیر شدم.سخت.عجیب
بی خبر از قفس بسته ی دل پر زده ای
مرغ پا بسته ی تقدیر شدم.سخت.عجیب
صبر ایوب مثالی است ولی در تقدیر
باز هم لایق تقدیر شدم.سخت.عجیب 
اشک هایت همگی آیت خوشبختی توست 
زیر باران تو دلگیر شدم.سخت.عجیب
هر که چشمان مرا خواند توانست که دید
آیه ای بودم و تفسیر شدم.سخت.عجیب

                                   تقدیم به .......

نظرات 2 + ارسال نظر
شاید من دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ

س س س لام
بابا حق بدین آدم می ترسه .
ولی آخه چرا ؟
اما به طور کل نفرت باعشقی بود .
خ خ خ داحافظ........

سلام گاهی اوقات عشق آنقدر اوج می گیره که عوام در این سیرند که کافر شده ایم
این دست ها این چشم ها آیات دردند
آیا به ابمان نگاهم کفر داری!؟
ممنون

شاید من یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:39 ب.ظ

سلاام
(آیا به ایمان نگاهم کفر داری ؟) یعنی چی ؟
ممنونم که جواب می دین ...........

سلام
این که خیلی راحت میشه فهمید یعنی چی
یعنی صداقت نگاه من و عشق و حرف و ... منو قبول نداری؟؟
متوجه شدید
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد