حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

غروب

خورشید.پشت پنجره در گل نشسته بود
       هق هق .غروب حنجره کامل  نشسته بود
وقتی طلوع خنده ی بی ادعات رفت!
       تندیس روی ماه تو در دل نشسته بود

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:51 ب.ظ http://bito-ahrgez.blogsky

سلام
موفق باشی
به ما هم سری بزن

سلام ممنونم
باشه حتما
شاد باشی

یاسمین بهاری سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:15 ب.ظ

مرسی دوست خوبم

بسیار زیبا ست.
امیدوارم خورشید زندگیت همیشه در حال طلوع باشه

شاد و سبز باشی

سلام دوست من
ممنونم از ابراز احساسات پاک و لطیفت
شاد باشی

نیایش سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:23 ب.ظ http://nyayesheto.blogfa.com

سلام محسن جان ممنون که اومدی
شعر اولی از فروغ فرخزاد بود
من عاشق فروغم

سلام اوه واقعا جالبه
ممنونم
خودت شعر نمی گی؟
اگه میگی خبرمکن
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد