حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

شب شعر

سلام

دوستان از اینکه اعلام برنامه ی  جشنواره ی شعر سهراب در دو مرحله شکل گرفت عذر خواهی می کنم اما امروز با یه خبر جدید اومدم راستش تقریبا دوهفته ی پیش وقتی در جلسه ی بچه های دفتر فرهنگ دانشکده شرکت کردم صحبت شد که یه شب شعر برگزار بشه یکی از دوستان که پیش زمینه ی برگزاری مراسمی در ذهنش بود گفت ۲۵ اردیبهشت سالروز بزرگداشت فردوسی میشه و فرصت خوبی برای برگزاری شب شعره! این نظر به شور گذاشته شد و خلاصه تصویب شد ۲۴ اردیبهشت انجام بگیره . با عنوان: به مناسبت بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی برگزاری شب شعر با عنوان حماسه و انتظار ( که بحث انتظار و من اصرار کردم!) با محوریت موضوع آزاد

از اون هفته تا حالا کلی حرکت داشتیم. تبلیغات. بروشور. تراکت.تهیه ی ویژه نامه.فیلمبردار. دعوت نامه.کلیپ(البته ۲تا)و خلاصه هماهنگی و با دعوت مهمان و گروه موسیقی از تربت جام و اینا...

هفته ی گذشته من کلیات کار و برنامه و ریز کارهای اجرایی رو آماده کردم و در دومین جلسه ابراز کردم و استقبال شد. دیروز یکی از بچه ها به من یه گوشه داد که مقدمه ی ویژه نامه در اختیار نداریم !!! منم  دیشب نشستم و یه پیش گفتار مشتی نوشتم

خلاصه اینکه امروز بعد از ظهر ساعت ۱۵ تا ۱۸ مراسم آغاز میشه

سعی می کنم اگه شد عکس های این برنامه رو در آینده در وبلاگ به تصویر بکشونم

دریافت آثار متنوع و خوب و بوده هم مقاله داشتیم هم نثر هم نظم که غزل و نیمایی و آزاد و سپید  هم وجود داشته

هیئت داوران هم متشکل از دکتر وزیر نژاد و دکتر خسروان هست که بررسی و گزینش آثار رو به عهده گرفتند

من باید برم که الواح سپاس رو آماده کنم(متن لوح سپاس هم به عهده ی من شد) خبری شد خبرتون می کنم

یا حق

شرایط شرکت در جشنواره ی شعر سهراب

شرایط جشنواره :

 

1 - هیچگونه محدودیتی در اندازه و تعداد اشعار ارسالی وجود ندارد .

2 - اشعار می بایست قبلا چاپ نشده و برای نخستین بار ارائه شده باشند .

3 - کلیه اشعار رسیده می بایست حق ترجمه به زبانهای انگلیسی و عربی را داشته باشند .

4 - حداقل 14 و حداکثر 35 سال ، سن قانونی برای شرکت در این جشنواره می باشد .

5 - آثار می بایست تا تاریخ  31/2/1386 به دبیرخانه جشنواره ارسال شده باشند .

6 - اشعاری که جنبه سیاسی دارند به هیچ عنوان در جشنواره شرکت داده نخواهند شد .

7 - اشعار رسیده می تواند در قالبهای متنوع شعری سروده شده باشد و محدودیتی دراین موضوع نیست .

8 - آثار رسیده به هیچ عنوان عودت داده نمی شود .

9 - پس از انتشار آثار در مجموعه جشنواره ، نسخه ای از آن برای شاعر ارسال خواهد شد .

10 - مراسم اعطاء جوائز به برگزیدگان جشنواره ، 13 خرداد ماه سال 1386 خواهد بود .

 

 

چگونگی ارسال اشعار :

 

شاعران عزیز کشورمان می توانند آثار خود را به یکی از روش های زیر برای دبیرخانه جشنواره شعر سهراب ارسال کنند :

1 -  آدرس پستی : ایران - مشهد - صندوق پستی : 1383 - 91375  

2 - آدرس الکترنیکی :  Festival.sohrab@gmail.com

جشنواره

اولین جشنواره شعر سهراب


 از شما و دوستانتان برای حضور در این فراخوان دعوت به حضور می آید . امید است که شاهد اشعار زیبای شما در کتاب این جشنواره و خود جشنواره باشیم .
خوشحال می شویم کهبه سایر دوستان هم اطلاع دهید .


آخرین مهلت ارسال اشعار فقط تا 31 اردیبهشت ماه است و مراسم اختتامیه این جشنواره هم 13 خرداد برگزار خواهد شد .

روزی برای هیچ وقت

نزدیک همیشه بود که دوباره خودم را به فکر، نشستم در لابه لای نبودن هایت.
شاید بهتر بود برای عنوان کردن اعتماد چشم هایم به افق های دستانت کمی بیشتر می گریستم اما خط های مجهول دست هایم بن بستی آزاد را نشانم داد
خب ! حالا که می بینی به کودکانه گریه هایم می خندم نه بخاطر توست نه! بلکه برای از دست داده هایم است که روزهای سپری را در هوای شرجی کویر دنبال ابر لبخندت قدم.قدم خودم را صبر می کردم شاید آسمان این بار ، بهتر از قبل ببارد
اما حیف که نه کویر دویدنم را فهمید و نه بارن.تشنگی انگشتان دست به قنوتم را .
حالا فرصتی برای بازگشت تو نیست نیاز آمدنت را به بادهای ولگرد سپردم .عطش دستانت را به پنجره های ابر ندیده . اشتیاق لبانم را به سیب های آویزان و تو را به چشم های محتاجی که همیشه می خندید به بی اعتنایی ات.
دیروز را بزرگ شدم می توانی از پیشانی نوشت هایم ببینی که بغض امروز هایم تابش دی.روز هایی است که دعای بارانم را به بادهای پاییزی ختم می کردی
این رسم نامردی نیست ! تو خنجر از پشت را هر روز نثار نگاه های منتظرم می کنی ...


وقتی برای ماندن...

بودن را همیشه می ترسیدم که مبادا روزی برسد که چشم های کال من به امتداد نگاه تو نتواند خودش را بفهمد!
مطمئنم وقتی موازی خنده هایم به راه بیافتی دیگر هیچ تقاطعی توان بیراهه کشاندنت را نا توان است
مطمئنم وقتی به مشق های جنونم بخندی عمری را به پژواک لبانت رقصیده ، و تا محراب مشکی ات طواف می کنم
مطمئن باش همیشه از فراسوی هر چه غیر از هیچ ، روزی را برای به تو دویدن کنار خواهم گذاشت تا شاید یک لحظه چرخش نگاهت را به این طرف پیاده رو ببخشی تا یتیم.دستانم خداحافظی شان را معنا ببخشند.
حال تو می روی و اعتنای ماندنت در سکه ای زنگ زده دستت را می چرخد
قدیم تر ها برای نابینایان سکه های جعلی را دلخوش می دادند اما امروزترها حتی دست در جیب های عادتشان هم نمی برند از ترس اینکه مبادا عابران متوقف انتظار ساکت شان را به دست هایشان بدوزند ...
حالا تو نیستی و ماندن سر این تقاطع به بهانه ی عبورت ستایش گر است
می مانم ... هنوز ظهر نشده... تا شب خدا بزرگ است...
....