حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

رویش انتظار

در قبرهای کهنه طلوع تو مرده بود

وقتی غروب یاد تو در من جوانه زد

ساعت که نه ...ولی بله.. یک سال هم گذشت

روئید انتظار و در تن جوانه زد

ابیات هر غزل که به دنیا رسیده بود!

در لابه لا ی وزن ت تن تن جوانه زد

ساعت حدود مغرب چشمان ابری ام

طوفان گرفت و قافیه ی زن جوانه زد

دیگر نه عاشقم که دو خطی غزل شوم !

ترکیب بند حادثه فورا جوانه زد

آه ای عزیز قصه نویسم سکوت کن !

در سطر گریه های تو مردن جوانه زد

سال نو مبارک

سلام دوستان

   سرانجام بعد از مدت های مدید دوری از شما و دوری از نظارت شما اومدم و وبلاگ رو به روز کردم امیدوارم در سال جدید از همه ی نعمتهای خداوند مسرور بمانید یکی از این نعمتها سلامتی شادی و لبخنده

آره لبخند

  یکی از بهترین نعمتها  بیاییم با لبخند زدن به طبیعت زندگی و اطرافیانمون زندگی رو به کام همه شیرین تر از عشق کوه کن کنیم شیرین تر از همه چیز

   این روزا خیلی حالم خوبه  آخه یه خبرائی بهم رسیده و منو امیدوار تر به آیندم کرده

 آه!خدا رو شکر میدونید تمام کارهائی که ما انجام میدیم یه عواقبی داره که ممکنه سرانجامش خوش و یا ....به ناراحتی ختم بشه و که نتیجه ی اون بسته به اعمالی که انجام میدیم داره

اگه وقت کردین یه سر به قرآن بزنید( سوره ی شوری آیه 30 ) بد نیست

  اما هر چی که جلو تر میریم میرسیم به ایام سرنوشت ساز کنکور که خیلی ها وحشت دارن خیلی ها عادی خیلی ها پاش  سکته می کنند و خیلی ها مثل من هی میگن می خونیم ان شا الله قبول میشم (البته من میخونم .!بد برداشت نشه!)

خلاصه اونائی که کنکوریند میدونن چی میگم بیایید واسه همدیگه دعا کنیم و تلاش کنیم و نتیجه ی اونو بهم خبر بدیم

همه ی شما واسم عزیزین دعا تون می کنم                                                                                                                      شاد و سبز باشید.  

 

 

وقت سفر

چه زود می روی از یاد دل بمان یکدم
گرفته حادثه در سرنوشتمان کم کم
تمام خاطره خواب سرودنت می دید!
نشد که قافیه پردازد و بخواند غم!
‌«چنان نفس نفس این عمر میرود گویی»
که می چکد همه دریای چشم من نم نم
بیا و لحظه ی آخر بشین که دلگیرم
کمی بخند و سرم را بگیر.پلکی هم
برای شادی روحم بخوان غزل.الحمد
قصیده ای بسرا یا بخوان دو خط مریم
بیا که شور غزل گفتنم شده شیرین
نه لیلی ام و نه مجنون اگر شدم
  درهم!
حضور قافیه و غیبت ردیف؟آری
نوشته شعر جدیدی نواده ی آدم
خلاصه آخر هر شعر می رسد روزی!!!
خدا کند که بمانی همیشه و هر دم

کمی دلتنگی لازمه

سلام دوستان خوبم  بدون مقدمه میرم سراغ اصل حرف....

میدونید امشب چقدر حالم گرفته .....خیلی وقت شده که از خواهرم خبری نیست ....

اون بهم گفته که مهمون داره  اما من میدونم که نمیدونم چی شده که باز دلم گرفته

اینقده شب دلم میگیره که آسمون تنگ میشه

تمام ستاره ها رو به خاموشی میرند .......

من ماندم و تنهائی ....

                     یک پنجره اشک و بغض

                                  با روزنه ای قرمز ....... در طاقچه ای خالی

ای دل برو تنها باش    

             دلدار نمی آید  

                           شب .صبح ترین روز است !.........گل می شوم از دوری

بی وقفه ترین گریه  ....

                   می جوشد و من خیسم 

   انگار تمام شب        

 بازیچه ی چشمانت   ....... می گردم و بی فکرم 

                                            ......هنگامه ی خندیدن .....

.......

لطفا کمی آه!بکشید به جای تمام آه نکیشدن هایم!

سفر تنهائی...

دیدنی نیست اگر بال و پری می شکند
یا اگر «خواب به چشمان تری»می شکند
یک کبوتر و دو پرواز...هوا بغض آلود
باز باران...و دل همسفری می شکند
شعر امروز فقط ناله ی پرواز گرفت
شاعری همهمه و بال و پری می شکند
بار می بندم و از وحشت طولانی شب
میروم چون دلم از بی سحری می شکند
خبری نیست که شادم کند از دوری دوست
آه!باید بروم .خوش خبری می شکند

 

این عید باستانی رو به همه تبریک و اربعین حسینی (ع) رو تسلیت عرض می کنم

 

 

آفتاب سایه سوز

از نسل سایه های غریبم مرا بسوز

«ای آفتاب حسن»شبم را سری بزن

یک لحظه در سکوت غزل های من بمان

تا انتهای مبهم شعرم پری بزن

ما شاعران بدون تو کشتی شکسته ایم

در امتداد ساحل مان بندری بزن

تا شاید از حضور تو تغییر ها کنیم

آتش بیار و در دل خاکستری بزن

این روزهای بی اثر از باور امید

پلکی بیا و طعنه به ناباوری بزن

ای شاهد همیشه ی تنهائی ام . خدا

امشب به آسمان سکوتم سری بزن

 

 

 

شعر شکسته

طوفان شده درونم  باد شکسته ام باز
از دست رفته بر گرد  در خون نشسته ام باز


از موج موج دریا می پزسم از تو بوئی
ای ساحل غریبه از دست رفته ام باز


طعم خوش نگاهت شیرین ترین شکرهاست !
روزی توفقی کن فرهاد خسته ام باز


شبگرد آسمانها در جستجوی من باش
گرد و غباری از درد  از هم گسسته ام باز

 
شعری بگو برایم باران بیارد آنرا
طوفان مهربانی شعر شکسته ام باز