حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

اما به او من واقعا

 

او به من میلی نداشت اما به او من واقعا...

مرد خودرا زیر پا له کرد ایضأ واقعا...

روزگار رفتنی میخواست نابودم کند

نفس سرکش، سرنوشتم، رو به رفتن واقعا...

دوست دارم دوستت دارم و خیلی دوست تر...

خواهش نرم نگاهت حس ماندن واقعا...

دیگر اما داشت ساعت بی بهانه بی هدف...

من به او میلی نداشت امابه من زن واقعا


نظرات 2 + ارسال نظر
داشا جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ق.ظ



سلام

داشا جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ

سلام ..

خبری از شعر جدید نیست...

********************************************

سلام دوست من
ممنون که آمدی
فعلا حس شاعرانه ندارم با این اوضاع سکه و طلا و نفت و این ها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد