حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

من مرد همیشه نیمه راهم ای دوست!

رفتی و دلم  شبیه شب های تو شد

خندید،شکفت، مثل لب های تو شد

دریاچه ی نور! خاطرات آلودم

میلاد! بخند!سمت هر نابودم

لبخند زدی عصر دلش می گیرد

این «من» که بدون «تو»ست هم می میرد

بگذار به روز های تو... می خندم

تا آخر روز های تو پابندم

شب بود نفس کشیدنت را دیدم

چشمان پر از رسیدنت را دیدم

مبهوت ابهتت شدم ساکت و گنگ

دریا دریا قد کشیدی از تنگ

ساده است مسیر گم شدن تا بغضم

آماده ی حادثه است حتی بغضم

دست از سر بی حوصله ی من ... نکند!

ای حسرت موزون! گله ی من! نکند!

من مرد همیشه نیمه راهم ای دوست!

تک مصرع گنگ بی پناهم ای دوست!

من با همه ی خسته شدن می مانم

با فکر تو دلبسته شدن می مانم

رفتی و دلم زخم زبان زخم زبان...

قدری عرق شرم مرا هم بتکان...

تو مثنوی زنده ی شهری در یاد!

تو مولویِ شمسِ حسینی، میلاد!

نظرات 3 + ارسال نظر
داشا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ب.ظ

شعرها جالب بودند..
من با همه ی خسته شدن میمانم
با فکر تو دلبسته شدن میمانم
جالبه.....
اما هنوز راه مونده تا ........................

داشا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ


سلام..
شعر ها جالب اند... ولی هنوز خیلی راه هست برای رفتن.....
من با همه ی خسته شدن می مانم
با فکر تو دلبسته شدن می مانم
اینو دوست داشتم.
موفق باشین.
>>>>>>>>>*<<<<<<<<<

جواد دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://universal-foran.loxblog.com/

بهترین کاره سه چیز است:1.تواضع به هنگام دولت2.عفو هنگام قدرت3.وبخشش بدون منت
سلام وبلاگ زیبایی دارید.به وبلاگ من هم سر بزنید خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد