حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

دوباره من

وقتی دیروزهایم را در خاطرات آیینه مرور می کردم، پنجره، با نگاهی وهم آلود خمیازه اش را تکمیل کرد. و من از این همه توجه ،  به خودم امیدوار شدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد