حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

کنار علامت های سئوال

باید از اول شروع کرد راه دیگری نیست باور کن انگار همه ی روزهای آرزو و پرنده از ابتدای بودنشان اشتباه بود اما نه من به این راحتی ها آدم نمی شوم حوا بمان تا آدمیت را از چشم هایم بفهمی نفسم حوصله ی تا رها شدن ندارد اصرار نکن... 
نظرات 6 + ارسال نظر
ماه منیر یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ

هو

سلام

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
راستی شما هم استانی ما هم هستیا
خراسانی !

م دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ

سلام
آیا شما واقعا یه عاشقی (خدا وکیلی)؟

سلام
آره
تا حالا با یه عاشق برخوردی نداشتین؟

رها سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ

سلام. اولین باریه که توی قفسه های اینترنت چشمم به وبلاگت خورد.یه سری هم به دست نوشته هات زدم.دست به قلم خیلی زیبایی داری.با اجازت مطلب عید غدیرتو برای نشریه دانشگاهمون استفاده کردم. آخه ازم مطلب می خواستن من هم فرصت نوشتنشو نداشتم.

... سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

اصراری نیست من همیشه حوا بوده وخواهم بود ادمیتت را ازهمان ابتدا فهمیدم

الهام چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.gonahekabireh.parsiblog.com

سلام
من اولین پیامو برای این نوشته فرستادم که گویا ارسال نشده . به هر حال حرفامو تکرار می کنم :
از تغییرات چه خبر ؟ با من جدیدتون کنار اومدین ؟
اما یه چیزش برام سواله اونم این که چرا اینقدر غمگین ؟
شایدم من اینطور فکر می کنم آره؟
راجب متنتون هم فکر می کنم قسمت { به این را حتی ها آدم نمی شوم } با { بمان تا آدمیت را از چشم هایم بفهمی } یا { اصرار نکن } تناقض داشته باشه .
یه حرف کلی : شما معنای متن رو واقعا تغییر دادین به نظر من باید شما روی طرح جدول کار کنید چون طراح معماهای بی نظیر و کم عیارید .
روزاتون شب
شباتون قشنگ .....

چله نشین ماه جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.gonahekabireh.parsiblog.com

وقتی که باد می نوازد
و آسمان ابرهای رقاصه اش را برف می پاشد
تو نیز لبخند را بسرای
غدیرتون مبارک...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد