حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

سفر به سمت سه شنبه شبی روشن

انگار در سر رفتن روزهای سپری روزگار تنهایی من . تو تمام تولد تازگی هایم را در چهارشنبه می نویسی همان روزی که در طلب چشم های چشم به راهم می آمد و در عبورش تو را فراموش می شد!

آری! این هفته همین هفته همین روزهای مانده پشت تقویم که می رسند بوی آبی گون لبخندت را شعر می شوم به شرطی که دست از سرم بر نداری!

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ق.ظ http://mohsensms.blogsky.com

سلام
لذت بردم از مطالب جالبت
یه سری به ما هم بزن
منتظرتم

سمانه امینی شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ب.ظ

سلام.امیدورام حالتون خوب باشه.متنتون کوتاه و زیبا بود.

... سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ق.ظ

حالا دیگه همه روزها تلخ و تاریکه تا شنبه ای روشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد