حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

غزل مثنوی

خدا کند که همین روزها شهید شوم

و مثل برف تر و تازه رو سفید شوم

من و نگاه معطل که سر سپرده تر است...

فقط بگو که هرآنچه شما شُدید شوم

سلام من به جناب همیشه بارانی...

دعا کنید برایم که ناپدید شوم...

و روز های زمستان عجول تر شده ام

بخند!تا همه ی سور و سات عید شوم

غروب آخر هفته... دوباره بغض کویر...

ببار! تا سحر از شادی ات شَدید شوم...

((و خنده های مکرر که گریه می پاشند))

و سجده های معطر که آیه می باشند...

و دست های خماری که ناب می طلبند...

و مست های دچاری که آب می طلبند...

و سینه.سینه.امیدی که رفت تا خورشید...

در عمق آینه دیدی که هفت تا خورشید ـ

در اوج نیزه خدا را طواف هفتم خود...

در آن هویزه خدا را طواف هفتم خود....

و کربلای اسارت که حرف ها دارد...

و منتها شجاعت شگرف می بارد...

خرابه های سکوتی که لال می میرد...

و دختری ملکوتی.زلال. می میرد...

ببین شهامت صبری که آبشاری بود...

و چشم عادت ابری مدام جاری بود....

و خطبه خطبه گلوها فرات جوشیدند...

و ندبه ندبه سبوها برات کوشیدند...

و بعد سال هزار و ... رسید وقت اذان...

و بعد حال بهار و .... دوید عنچه از آن...

و حال.آمدنت را به چله می گذرم...

و فالِ آمدنت را هنوز درگذرم...

و حالِ منتظرم را که مثنوی شده است...

بخوان ! نگاه ترم را که بشنوی شده مست...

و من که بی خبر از روز های بارانی...

هنوز منتظر سوز های ویرانی...

هنوز تا سحری ماندگار می گردم...

و روز و شب پی صبحی دچار می گردم...

خدا کند ببَری از دلم توهّم را...

خدا کند سحری تا دلم تبسم را...

بخار می زند آه از نگاه آیینه...

و هفته کال تر از عصرهای آدینه...

چقدر فاصله هی اتفاق می افتد...

به خشک شاخه ی دستم کلاغ می افتد...

سحر.سحر.غم فردا عجیب می بارد...

و من تمام خودش را نجیب می بارد...

                                            ....    .....

و عصر ساعت ۲... تا حدود تنهایی...

خدا کند که همین روز ها شهید شوم...

سه شنبه ۱۷بهمن.۴ عصر.

دوستان سلام

بدون حرف گزاف این دل سروده که معجزه ای به نوبه ی خود است را با تمام وجود برای طلب نیم نگاهی شگرف از جانب یوسف پشت ابر تقدیم می کنم و امیدوارم اتفاق نه منتهای اتفاقی که منتظرش هستم از سمت ناگهان طلوع کند تا آسمان نگاهش را پرنده  شوم و بال.بال رسیدن را ببارم...

                                                                                                                                   یا حق

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محیا یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:42 ب.ظ

به نام حضرت دوست
دوست من
سلام ؛
وبلاگ جذاب شما دوست گرانقدر در کوتاه زمانی در لیست پیوند های وبلاگ من قرار خواهد گرفت . خرسند می شوم اگر شما نیز« پس از مطالعه شناخت نامه » ، وبلاگ من را در لیست پیوندهای وبلاگتان قرار دهید و برای اینکه وبلاگتان در لیست پیوند های من قرار گیرد مرا مطلع فرمایید. این اولین گام برای همکاری های بعدی مشترک و سر آغازارتباط دوستانه ما است پیشاپیش از عنایت و توجه شما سپاسگزاری می کنم .

عنوان وبلاگ من :
سخن ؛ تبلور اندیشه برتر

وبلاگ من :
http://sokhangah.blogfa.com/

دوست جدید شما
محیا

سلام
از این که سخنوری چون شما سری به کلبه ی خیس مان زده است باعث شعف و شادی است و این مهم را می رساند که رسالت شاعرانه مان کم کم در مسیر مشخص خود قرار گرفته و بازدیدکننده گانی چون شما امید بیشتری به جدید کردن مطالب کلبه های مجازی می نماید
به امید روزی که همه در صف الا الذین آمنوا و عملواالصالحات لبخندهایمان را ارزانی چشم های سروده هامان کنیم
این ابراز همکاری باعث خرسندی بنده است
یا حق

فروغ صبا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ب.ظ

سلام
مطمئن بودم که شما می تونید( برا نظر بالا)
اما حیف که دست تنها یین
اما نه فکر میکنم آقای ع هم کمکتون بکنن .
به هر حال واقعا ممنون از تمامی زحماتتون
سال پر از شادی و به دور از غمی
داشته باشید .

سلام
من هم از شما بابت تلاشهای زیادی که برای وبلاگ کشیدید تشکر می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد