حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

قطعه۲

نمک نریز ! نمکدان ! لبت چگونه لبی است!!!
که وقت دیدن لب هات می شوم عسلی!!!
لبم هنوز لبت را نکرده مزمزه ...حیف...
هنوز حسرت لب خوردنم نشد عملی
کجاست آن لب دلبر...نه دل بُریده ی من!!!
کزو بجوشد و سر ریز تر شود غزلی
...
عروس وقت عروسی سپید می شکفد!!!
تو از کدام قبیلی...؟ قبیله ی اجلی
درون حجله ی چشمت سپید.تیره و سرخ...
چه ریتم و رنگ به روزی ... مفاعلن فَعلی
...
و درد های دل من مدام تازه ترند...
تفاُلی که زدم گفت:خالی از خللی

نظرات 2 + ارسال نظر
شاید من دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:58 ب.ظ

برا مصراع چهارم : خیلی از ادب دور شدی . همچین انتظاری نمی ره .
به هر حال آمین .............

سلام چیزی نگفتم که شما می گی از ادب دور شدی
متوجه نمی شم
اگه در مورد مصراع آهر میگی که واقعا تفال به حافظ زدم و بیت معروفی اومئ که الآن یادم نیست ولی پیدا شد می نویسم اگه موردنظرتون چیز دیگه ای هست در خدمتم
ممنون

شاید من دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام
خالی از خلل یعنی بدون اشکال ؟
ناراحت نشین .
تا شعرای جدیدتون....................

سلام یک معنی اون بله یعنی همینی که می گید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد