حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

قطعه

عاشق که نیستی که بفهمی چه می کِشم!!!
بارفتنت مسافر قطب کشاکشم
آتش به جان عشق بیافتد...هزار بار...
بانو !ببین که بودن تو نیست... سر کِشم!
وه!جورچین چشم و لبت چه بهشتی است...
آرام تر بخند که مثل سیاوشم
...
   ...
      ...
آرام تر بخند و آرام تر برو!!!
آرام تر برو که نفهمی چه می کِشم!!!
نظرات 4 + ارسال نظر
یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون از حضورت و نظرت
.
.
.
من میفهمم چی می گی
چون عاشقم
.
.
.
دلت شاد

سلام
تشکر ساده ی منو بپذیر
ممنون

نسرین جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.eshghe1tarafe.blogsky.com

به نام خدا
سلام دوست عزیز! نه من اصلا ناراحت نشدم! اتفاقا نظر جالبی بود! خوب دوست عزیز چه شکلی می خوای کمک من کنی؟ بعدشم ببخشید ولی من قسمت نظراتمو دست نمی زنم! واسه کارمم دلیل دارم! یا حق!

سلام خیلی خوشحالم که اینو می شنوم
دلیلش هر چی هست واسه خودتون محترمه همین که واسه کاری دلیلی هست خوبه
ممنونم از محبتت

دل سوخته دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:27 ب.ظ

خیلی زیباست
از این قسمت خوشم اومد:
ارام تر بخند که مثل سیاوشم

ممنون

شاید من یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام (شاید برای آخرین بار )
عاشقش کنید ( فضولی نباشه )
آخه ترسیده شدم فکر می کنم یه طورایی یه جورایی شدید
یه چیزی مثله دلخوری . آره ؟
نی دونم شاید خداحافظ بدون سلام .........

سلام از اینی که یکی مثل شما هست که گاه گاهی سری میزنه خوشحالم نه دلخوری در کار نیت هر کجای این کهن بوم و بر هستید خنده بر لبانتان رقصانه بچرخد
تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد