ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تو بانوی همیشه بهار نمک گیرمان کردی رفتی
در روزهای اوج غرور زدی پیرمان کردی رفتی
این رسم دوست داشتن است و یا رسم هم را فهمیدن!؟
چه با کلاس و محترمانه ..نه ...درگیرمان کردی رفتی
لبخندهای غیر مجاز تو اخم کردن یا هر چی
بدجور عادتی شده ایم که دلگیرمان کردی رفتی
دلتنگ می شود دل.... من؟!_ تبش از بی شما بودن.._ شاید
رو راست تر شدم بخدا که زمین گیرمان کردی رفتی
حالم ب هم نٍ... می خورد از تو و او چشم ابروـ عاشق بود
ما را رها کن از کلمات...فراگیرمان کردی رفتی
هی بغض می کنم که تو...._ رفت..._ ولی روز من شب شد برگرد...
تو بانوی همیشه بهار نمک گیرمان کردی رفتی...
سلام لام لام
خیلی جالب بود ( مصراع دوم . چهارم و همش )اما مصراع نهمو متوجه نمی شم .
چی کار کنم خب هی متوجه نمی شم .
تا...........
سلام همین قدر که همت می کنی و کیای ممنونیم