حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

غزل تکراری

وبیقراری عکست و بغض تب دارم ...
تمام حجم غزل را گرفته این کارم
خدا بخیر کند چون که بغض طولانی است
سکوت ممتد هر شب ! بس است بیزارم
غرور بی همه کس خواهشا نمان گم شو !
برو !مقابل او این چنین نیازارم
منم و خاطره ی
۶ عبور شب تا صبح
و بعد گریه ... سه نقطه دوباره بیدارم
نماز دیدن او را نخوانده ام امشب
دعای ندبه ی این جمعه نذر دلدارم
دوباره خیره به در ـ این پیاده رو ـ مردم
دوباره کوچه ی فرعی و تو و انکارم
غزل نوشته ی امشب شکست قانون را
مجددا غم دوری گرفت اشعارم
غزل !بیا من و تو بی خیال هم بشویم
چرا که شعر غمی با تو باز تکرارم

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ب.ظ http://mosafer63.persianblog.com

سلام همسفر
با فراخوان ششمین کنگره سراسری شعر انتظار به روزم
یا شعق

شاید من پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 ق.ظ

ســـــــــلاااام
چطورین یا بهترین ؟
اوضاع به وفق افکار و آمالتون هست ؟
مصراع هفتم یعنی چی ؟ ( البته عذر می خوام که معذرت می خوام )
ای شیطون غزل کیه ؟ (خودتونو نکشید شوخی کردم .)

با اجزه .............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد