حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

حرفهای نگفته...

احساس.شور.شعر

سوگند باد

سوگند می خورم که شبی را شبیه باد
اشعار چند ساله ی خود را دهم به باد
اسطوره ای جدید نه مردان کوه و دشت
فرهاد تازه وارد و مجنون با سواد
نه تیشه ای نه کاسه ی خالی فقط غزل
از بین سیل غصه دلم را نجات داد
می گویمت سلام و خداحافظم رسید !!!
اردیبهشت ـ بارش بی وقفه ی تضاد
ای شاعر تممامی ابیات من بیا
این سرنوشت.این تو و دل.هر چه باد باد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد